کشتی مردهdead ship, dead, cold ship, dead ship condition, dead condition, cold ship conditionواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن، پیشران اصلی و دیگهای بخار و سایر دستگاههای حرکتی کشتی، بهدلیل نبودِ منبع تغذیه، کار نمیکنند متـ . وضعیت کشتی مرده
نقطۀ مرگ پایینbottom dead centre, BDC, lower dead centre, LDC, inner dead centreواژههای مصوب فرهنگستانپایینترین نقطۀ قرارگیری پیستون که در آن محور دستهپیستون و محور طولی پیستون همراستا میشوند
درجهـ روزرشدgrowing degree day, degree dayواژههای مصوب فرهنگستانمجموع دماهای بالاتر از صفر پایه (base temperature) در هریک از مراحل رشدونمو گیاه
خط کورdead-end siding, dead-end trackواژههای مصوب فرهنگستانخطی در ایستگاه راهآهن که از خط اصلی جدا شده و در پایان آن سپر انتهایی نصب شده است
ضایعفرهنگ فارسی عمید۱. تباه؛ بیکاره؛ بیفایده.۲. [قدیمی] بیاعتبارشده.⟨ ضایع شدن: (مصدر لازم)۱. تباه شدن؛ نابود شدن.۲. بیهوده شدن.⟨ ضایع کردن: (مصدر متعدی) تباه کردن؛ نابود کردن.⟨ ضایع گذاشتن: (مصدر متعدی) [قدیمی] فروگذاشتن؛ مهمل گذاشتن.
ضایرلغتنامه دهخداضایر. [ ی ِ] (ع ص ) (از «ض ی ر») ضائر. زیان رساننده : دولت ضایر بگاه صلح تو نافع شوددولت نافع بگاه خشم تو ضایر شود.منوچهری .