ضرولغتنامه دهخداضرو. [ ض ِرْوْ ] (ع اِ) بچه ٔ دونده ٔ سگ . (منتهی الارب ). || سگ صید. (مهذب الاسماء). سگ شکاری . (فهرست مخزن الادویه ). || اندک از جذام که خوره باشد. (منتهی الارب ). || بن (در این معنی بفتح اول نیز آید). (منتهی الارب ). ج ، اضراء. کمکام یا صمغ آن . (منتهی الارب ). خنجک و آن ن
ضرولغتنامه دهخداضرو. [ ض َرْوْ ] (ع مص ) ضُرُوّ. بیرون جهیدن خون ازرگ . (منتهی الارب ). شاریدن خون از جراحت و شیر از پستان . (زوزنی ). شریدن خون از جراحت . (تاج المصادر).
درگولغتنامه دهخدادرگو. [ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ارسک بخش بشرویه ٔ شهرستان فردوس واقع در 20 هزارگزی جنوب بشرویه و 4 هزارگزی خاور راه شوسه ٔ عمومی بشرویه به دهک . آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ای
درولغتنامه دهخدادرو. [ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باهوکلات بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار واقع در هشت هزارگزی خاور دشتیاری و 6 هزارگزی جنوب راه مالرو دشتیاری به باهوکلات ، با 150 تن سکنه . آب آن از باران و راه آن مالرو است
درولغتنامه دهخدادرو. [ دِ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شاهرود بخش شاهرود شهرستان هروآباد واقع در 27 هزارگزی شمال خاوری هشتچین و 21 هزارگزی راه شوسه ٔ هروآباد به میانه ، با 1276 تن سکنه . آب
درولغتنامه دهخدادرو. [ دِ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گردیان بخش شاهپور شهرستان خوی واقعدر 26 هزار و پانصد گزی جنوب باختری شاهپور و 5 هزار و پانصد گزی جنوب راه ارابه رو چهریق - سینه کوه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است .
ضرورةدیکشنری عربی به فارسیايجاب , لزوم , ضرورت , اضطرار , پيشامد , بايستگي , نياز , نيازمندي , احتياج
اضریلغتنامه دهخدااضری . [ اَ ] (ع اِ) اَضْر. ج ِ ضِرْو. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به ضرو و اَضْر شود.
صمغالکمکاملغتنامه دهخداصمغالکمکام . [ ص َ غُل ْ ک َ ](ع اِ مرکب ) دارویی است که از یمن آرند و زنان از جهت فربهی بکار دارند و این دارو را ضِرو نیز گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). حصی لبان . رجوع به ضِرو شود.
افواه الطیبلغتنامه دهخداافواه الطیب . [ اَف ْ هُطْ طی ] (ع اِ مرکب ) کمکام را گویند. کذا فی زفان گویا. و فی الصراح بوی افزارهای خوشبو. (مؤید الفضلاء). کمکام . ضِرْو. (یادداشت مؤلف ). شلم درخت ضرو.
ضرورةدیکشنری عربی به فارسیايجاب , لزوم , ضرورت , اضطرار , پيشامد , بايستگي , نياز , نيازمندي , احتياج