ضلوعةلغتنامه دهخداضلوعة. [ ض َ ع َ ] (ع ص ) مَضلوعة.کمانی که در چوب آن خم باشد و راستی و تمام چوب آن مشاکل کبد آن که قبضه گاه است ، باشد. (منتهی الارب ).
دلویهلغتنامه دهخدادلویه . [ دِ ل َ وَی ْه ْ ] (اِخ ) لقب زیادبن ایوب طوسی است که محدث است . (یادداشت مرحوم دهخدا).
دلوعلغتنامه دهخدادلوع . [ دَ ] (ع ص ، اِ) ناقة دلوع ؛ ماده شتری که پیشروی کند شتران را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || طریق و راه . (از اقرب الموارد).
مضلوعهلغتنامه دهخدامضلوعه . [ م َ ع َ ] (ع ص ) ضلوعة. کمانی که دو چوب آن خم باشد و راستی و تمام چوب آن مشاکل کبد آن که قبضه گاه است باشد. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).