ضیکلغتنامه دهخداضیک . [ ض َ ] (ع مص ) گشاده و متفرق انداختن شتر پای خود را از سختی گرما و قادرنبودن بفراهم آوردن ران خود را بر پستان . || خشم گرفتن بر کسی و خشمناک شدن . (منتهی الارب ).
دق دقلغتنامه دهخدادق دق . [ دَ دَ ] (اِ صوت ) صدای کوفتن در. دق الباب کردن . کوفتن چیزی بر چیز دیگر، مانند چکش بر چوب یا حلبی و کوفتن پتک بر آهن و نظایر آن (فرهنگ لغات عامیانه ).
دک دکلغتنامه دهخدادک دک . [ دِ دِ ] (اِصوت ) حکایت حالت انقباض و انبساط بدن از سرما. لرزیدن بدن بشدت و سختی . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ).- دک دک (دیک دیک ) لرزیدن ؛ سخت بلرزه درآمدن بدن از سرما یا از ترس . و رجوع به دک شود.
دک دکلغتنامه دهخدادک دک . [ دِ دِ ] (ع اِ صوت ) اسم صوتی است که بدان خروس را زجر کنند. (از منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد).
دیک دیکلغتنامه دهخدادیک دیک . (اِ صوت ) کلمه ای است که در خواندن مرغان خانگی استعمال کنند. (ناظم الاطباء). || حکایت صوت به هم خوردن دندانها یا تصور بهم خوردن استخوانهای بدن از سرما.
ضیکانلغتنامه دهخداضیکان . [ ض َ ی َ ] (ع مص ) نوعی از رفتار مرد فربه ران و آن حرکت دادن دوش و گشاده داشتن هر دو زانو است در رفتن . (منتهی الارب ).
ضیکللغتنامه دهخداضیکل . [ ض َ ک َ ] (ع ص ) کلان جثه ٔ فربه پرگوشت . (منتهی الارب ). || مرد برهنه . (مهذب الاسماء). برهنه ٔ از فقر، یا عام است . || نیازمند. محتاج . ج ، ضیاکل ، ضیاکلة. (منتهی الارب ).
ضائکلغتنامه دهخداضائک . [ ءِ ] (ع ص ) ناقه ٔ گرمازده که از سختی گرما پایش برگشته نتواند ران خود رابا پستان خود جمع ساختن . ج ، ضُیّک . (منتهی الارب ).
ضیکانلغتنامه دهخداضیکان . [ ض َ ی َ ] (ع مص ) نوعی از رفتار مرد فربه ران و آن حرکت دادن دوش و گشاده داشتن هر دو زانو است در رفتن . (منتهی الارب ).
ضیکللغتنامه دهخداضیکل . [ ض َ ک َ ] (ع ص ) کلان جثه ٔ فربه پرگوشت . (منتهی الارب ). || مرد برهنه . (مهذب الاسماء). برهنه ٔ از فقر، یا عام است . || نیازمند. محتاج . ج ، ضیاکل ، ضیاکلة. (منتهی الارب ).