طارطلغتنامه دهخداطارط. [ رِ ] (ع ص ) تُنُک موی . سبک موی .خفیف الشعر. (تاج العروس ) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
تاردلغتنامه دهخداتارد. (اِخ ) گابریل . جامعه شناس فرانسوی . وی در سال 1843 م . در «سارلا» متولد شد و چون یکی از صاحب منصبان وزارت دادگستری بود سالهای ممتد در مسقطالرأس خویش در امور قضایی و جرم شناسی به تحقیق و تتبع پرداخت . آنگاه بریاست آمار وزارت دادگستری ر
طارطقهلغتنامه دهخداطارطقه . [ رَ ق َ ] (اِ) دانه ای است که آن را ماهودانه گویند. وبه عربی حب ّالملوک خوانند . و این غیر حب ّ السلاطین است . (برهان ) (آنندراج ).
طارطقهلغتنامه دهخداطارطقه . [ رَ ق َ ] (اِ) دانه ای است که آن را ماهودانه گویند. وبه عربی حب ّالملوک خوانند . و این غیر حب ّ السلاطین است . (برهان ) (آنندراج ).