ثغاءلغتنامه دهخداثغاء. [ ث ُ ] (ع اِ) ثاغیه . || بانگ گوسپند و گاو و بز و مانند آن وقت آبستنی . || (مص ) بع بع کردن : از صهیل خیول و رغاء جمال و شهیق و زئیر سباع وکلاب و خوار بقور و ثغاء اغنام و صفیر طیور. (جهانگشای جوینی ). || (اِ) کفتگی در لب گوسفند.
تغائیلغتنامه دهخداتغائی . [ ت َ ] (اِ) به ترکی برادر مادر را گویند که بهندی مامون نامند. از لغات ترکی نوشته شده . (غیاث اللغات چ هند).
تغاییلغتنامه دهخداتغایی . [ ت َ ] (اِ) به ترکی برادر مادر را گویند که بهندی مامونانه . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
میانده رودلغتنامه دهخدامیانده رود. [ دِه ْ ] (اِخ ) از بلوکات ساری و اشرف (شاهی ) است عده ٔ قراء آن 57 و مساحت آن 36 فرسنگ . مرکزش : سورک . حد شمالی ، فرظان . شرقی ، قره طاغا. جنوبی چهاردانگه . غربی ، انده رود. (از جغرافیای سیاسی ک