پردیس طبیعت،پارک طبیعتnature parkواژههای مصوب فرهنگستانپردیسی که جاذبة اصلی آن گیاگان و زیاگان موجود در آن است
تبحثلغتنامه دهخداتبحث . [ت َ ب َح ْ ح ُ ] (ع مص ) کاویدن و تفتیش کردن از چیزی . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تبعضلغتنامه دهخداتبعض . [ ت َ ب َع ْ ع ُ ] (ع مص ) پاره پاره شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). بعض بعض شدن . (زوزنی ). بهره بهره گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). حصه حصه شدن . (آنندراج ). جزٔجزء شدن . (از قطر المحیط). || (اصطلاح فقهی ) خیار تبعض صفقه ؛ و آن چنان است که عقد بیع نسبت بق
تبعتلغتنامه دهخداتبعت . [ ت َب ِ ع َ ] (ع اِ) تبعة. عاقبت بد : خواجه بدیوان وزارت آمد و احمد را بخواندند سخت بترسید از تبعتی دیگر که بدو بازخورد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 268 و چ فیاض ص 267). بعجب بماندم
تبعثلغتنامه دهخداتبعث . [ ت َ ب َع ْ ع ُ ] (ع مص ) برآمدن و روان شدن : تبعث منه الشعر و غیره ؛ برآمد و روان شد. (منتهی الارب ).برآمدن و روان شدن شعر و جز آن از وی . (ناظم الاطباء).
پردیس طبیعت،پارک طبیعتnature parkواژههای مصوب فرهنگستانپردیسی که جاذبة اصلی آن گیاگان و زیاگان موجود در آن است
طبیعتفرهنگ فارسی عمید۱. قسمتی از جهان که ساختۀ دست بشر نیست، مانند گیاهان، جانوران، جنگل، دریا، کوه، و بیابان.۲. جهان هستی.٣. قضاوقدر؛ روزگار.٤. فطرت؛ سرشت؛ نهاد: طبیعت انسان میل به کمال است.٥. [قدیمی] هریک از عناصر چهارگانه (آب، باد، خاک، و آتش).٦. [قدیمی] غریزه.
طبیعتلغتنامه دهخداطبیعت .[ طَ ع َ ] (ع اِ) طبیعة. سرشت که مردم بر آن آفریده شده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نهاد. آب و گِل . خوی .گوهر. (بحر الجواهر). سلیقه . فطرت . خلقت . طبع. ذات .طینت . جبلت . ضمیرة. غریزة. سجیة. جدیرة. خلیقة. اخذ. خلق . قریحه . عریکة. شیمة. شریة. تقن . توز. توس . سوس . ب