خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طرار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
طرار
/tarrār/
معنی
دزد؛ جیببر.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. جیببر، دزد، راهزن، سارق، تردست، شبرو، عیار، غارتگر، گردنهبند
۲. دلربا، زیبا
۳. زیرک، مکار
دیکشنری
cunning
-
جستوجوی دقیق
-
طرار
واژگان مترادف و متضاد
۱. جیببر، دزد، راهزن، سارق، تردست، شبرو، عیار، غارتگر، گردنهبند ۲. دلربا، زیبا ۳. زیرک، مکار
-
طرار
لغتنامه دهخدا
طرار. [ طَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان وزرق بخش داران شهرستان فریدن ، واقع در 6 هزارگزی جنوب داران متصل به راه داران به سمندگان . دامنه ٔ کوه ، سردسیر با 329 تن سکنه . آب آن از قنات و چشمه . محصول آنجا غلات ، حبوبات . شغل اهالی زراعت . راه آن مالرو اس...
-
طرار
لغتنامه دهخدا
طرار. [ طِ ] (ع اِ) ج ِ طرة.
-
طرار
لغتنامه دهخدا
طرار. [ طُ ] (اِخ ) شهرکی است [ بماوراءالنهر ] که اندر وی مسلمانان و ترکانند و جای بازرگانان است . (حدود العالم ). مخفف اطرار و رجوع به طراربند و اطرار شود : ای بی بصر حکایت بختنصر مگوی وز سامری هزار سمر یادگار گیربغداد را به طرفه ٔ بغداد باز ده واند...
-
طرار
لغتنامه دهخدا
طرار. [طَرْ را ] (ع ص ) کیسه بر. (منتهی الارب ) (مجمل اللغة).بمعنی عیار است که کیسه بر باشد. (برهان ). گره بر. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). دزد. (غیاث اللغات ). دزد که آستین تا گریوان بشکافد. (مهذب الاسماء) : آنکه طرار است زر و سیم برد و این جهان عمر ب...
-
طرار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] tarrār دزد؛ جیببر.
-
طرار
فرهنگ فارسی معین
(طَ رّ) [ ع . ] (ص .) 1 - کیسه بر. 2 - عیار، دزد. 3 - حیله گر. 4 - تیززبان .
-
طرار
دیکشنری فارسی به انگلیسی
cunning
-
طرار
دیکشنری فارسی به عربی
منتحل
-
طرار
واژهنامه آزاد
(به کسر طا و تشدید را) تردست،عیار ،کیسه بر،دزد،سارق ، تیز زبان
-
واژههای مشابه
-
حجر طرار
لغتنامه دهخدا
حجر طرار. [ ح َ ج َ رِ طَرْ را ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حجر مشقق . رجوع بحجر مشقق شود.
-
جستوجو در متن
-
چاچول
لغتنامه دهخدا
چاچول . (ص ) طرار. چاپچی . حقه باز. شارلاتان و رجوع به طرار شود.
-
جیببر
واژگان مترادف و متضاد
دزد، سارق، طرار، کیسهبر