نوعی طرحریزی که هدف از آن حفظ وضع موجود است
نقشهکشی؛ برنامهریزی.
طرح ریزی . [طَ ] (حامص مرکب ) پی ریزی . رجوع به طرح ریختن شود.
contrivance, engineering
هيکل عظمي
set