پترسنیلغتنامه دهخداپترسنی . [ پ ِ رُ س ِ ] (اِخ ) شهرکی از مجارستان در ترانسیلوانی بر ساحل زسیلی از شعب دانوب دارای 3800 تن سکنه .
ترسانیلغتنامه دهخداترسانی . [ ت َ رَ ] (ص نسبی ) منسوب است به ترسان که بگمان من قریه ای است از قرای حمص . (سمعانی ).
دشمنترسانیbrinkmanshipواژههای مصوب فرهنگستانروشی برای گرفتن حداکثر امتیاز از رقیب در یک بحران سیاست خارجی ازطریق تظاهر به مبادرت به جنگ
طراشنهلغتنامه دهخداطراشنه . [ طَ ش ِ ن َ ] (ع اِ) عشبةالعجوز. عشبةالعجول . طرشة. جعفریة و آن گیاهی است که چون سرمه برای ستردن سفیدی (بیاض العین ) بکار است .این نام در اصل «طرسنة» بوده است . (لکلرک ص 407).