طرفیتلغتنامه دهخداطرفیت . [ طَ رَ فی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) روبارو و مقابل و مواجه شدن . طرف بودن .
طرفیتفرهنگ فارسی معین(طَ رَ یَّ) (اِمص .) مأخوذ از عربی به معانی 1 - روبرو شدن . 2 - دشمنی ، رویارویی .
ترفضلغتنامه دهخداترفض . [ ت َ رَف ْ ف ُ ] (ع مص ) برشاشیده و پریشان شدن . (منتهی الارب ). پراکنده و پریشان شدن . (از ناظم الاطباء). || تفرق و جاری شدن اشک . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || رفتن . || شکسته گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تکسر و تبدد. (اقرب الموارد) (المنجد).
ترفیدلغتنامه دهخداترفید. [ ت َ ] (ع مص ) مهتر و بزرگ گردانیدن و بزرگ داشتن ، یقال : رُفِّدَ فلان (مجهولاً)؛ ای سوّد و عظم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || نوعی از رفتار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).نوعی از رفتار شبیه هَرْوَلة. (از اقرب الموارد).<br
ترفیضلغتنامه دهخداترفیض . [ ت َ ] (ع مص ) واداشتن آب اندک در مشک . (زوزنی ). باقی گذاشتن آب اندک را در مشک : رفض فی القربة ترفیضاً. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ترفیض وادی ؛ اتساع آن . (از اقرب الموارد). || ترفیض شتر؛ بچرا گذاشتن شتران را تا متفرق چرند در چ
يُشَاقِقِفرهنگ واژگان قرآنمخالفت و سرسختي و دشمني کند (از مصدر مشاقة و شقاق که مصدر باب مفاعله از ماده شق است،به معناي قطعه جدا شده از چيزي . مثلا ميگويند اين شاخه افتاده ، شقي از آن درخت است پس مشاقه و شقاق اين است که تو در يک شقي قرار بگيري ، و طرف مقابلت در شق ديگر و اين کنايه است از مخالفت و طرفيت ) #
يُشَاقِّفرهنگ واژگان قرآنمخالفت و سرسختي و دشمني کند (از مصدر مشاقة و شقاق که مصدر باب مفاعله از ماده شق است،به معناي قطعه جدا شده از چيزي . مثلا ميگويند اين شاخه افتاده ، شقي از آن درخت است پس مشاقه و شقاق اين است که تو در يک شقي قرار بگيري ، و طرف مقابلت در شق ديگر و اين کنايه است از مخالفت و طرفيت . جزمش به دليل شرط شدن