طروانلغتنامه دهخداطروان . [ طُرْ ] (اِ) مؤلف فرهنگ شعوری آن را بمعنی غاشیه گرفته بیتی نادرست از میرنظمی نقل میکند. رجوع به فرهنگ شعوری ج 2 ص 168 شود.
ثروانلغتنامه دهخداثروان . [ ث َرْ ] (اِخ ) ابن فزارةبن عبد یغوث . صحابی است . و بیت ذیل را گاه درک صحبت رسول صلوات اﷲ علیه سروده است :الیک رسول اﷲ خبت مطیتی مسافة ارباع تروح و تغتدی .
اطروانلغتنامه دهخدااطروان . [ ] (اِخ ) از طسوج الدور. (تاریخ قم ص 117). از دیه های دور آخر. (تاریخ قم ص 142).
اطروانلغتنامه دهخدااطروان . [ اُ رُ ] (ع اِ) اطروان الشباب ؛ آغاز جوانی . شروع جوانی . (از منتهی الارب ). عنفوان جوانی . اول و غلواء جوانی . (از اقرب الموارد).
تخطروانلغتنامه دهخداتخطروان . [ ت َ طَ رَ ] (معرب ، اِ مرکب ) دزی در ذیل قوامیس عرب این کلمه را بجای تخت روان آورده است . (دزی ج 1 ص 142).