طغایی بیکلغتنامه دهخداطغایی بیک . [ طُ ب َ ] (اِخ ) از امرای ظهیرالدین محمد بابرشاه که در جنگ سمرقند اسیر میرزا جهانگیر شد. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 265 و 269 شود.
ثغاءلغتنامه دهخداثغاء. [ ث ُ ] (ع اِ) ثاغیه . || بانگ گوسپند و گاو و بز و مانند آن وقت آبستنی . || (مص ) بع بع کردن : از صهیل خیول و رغاء جمال و شهیق و زئیر سباع وکلاب و خوار بقور و ثغاء اغنام و صفیر طیور. (جهانگشای جوینی ). || (اِ) کفتگی در لب گوسفند.
تغائیلغتنامه دهخداتغائی . [ ت َ ] (اِ) به ترکی برادر مادر را گویند که بهندی مامون نامند. از لغات ترکی نوشته شده . (غیاث اللغات چ هند).
تغاییلغتنامه دهخداتغایی . [ ت َ ] (اِ) به ترکی برادر مادر را گویند که بهندی مامونانه . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
علی طغاییلغتنامه دهخداعلی طغایی . [ ع َ ی ِ طُ ] (اِخ ) (امیر شیخ ...) وی از امرای سلطان بدیعالزمان میرزا بود. و وقتی محمدبابرشاه در حال مرگ بود و میخواست بین فرزندان خود و دیگر شاهزادگان ، پیمان اتحاد و دوستی بندد، این امیر شیخ علی طغایی نیز در آن مجلس سوگند شرکت داشت . و هنگامی که هرات بدست محمد
علینقی طغاییلغتنامه دهخداعلینقی طغایی . [ ع َ ن َ ی ِ طُ ] (اِخ ) ابن محمدهاشم طغایی کمرنی فراهانی شیرازی . ملقب به عزالدین . رجوع به علینقی شیرازی شود.