تپلهلغتنامه دهخداتپله . [ ت َ پ َ ل َ / ل ِ ] (اِخ ) سعدآباد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5). رجوع به سعدآباد شود.
طلیعةلغتنامه دهخداطلیعة. [ طَ ع َ ] (ع اِ) پاره ای از جیش که برای آوردن خبر دشمن و نگاهداری لشکر گماشته شوند. پیش قراول . مقدمةالجیش . طلایه . (مهذب الاسماء) (السامی ). قومی که پیش مقدمه باشد. (دهار). جاسوس . گروهی که پیش فرستند تا از دشمن واقف شود، و آن را طلایه گویند. (منتخب اللغات ). پیشرو
طلیعةلغتنامه دهخداطلیعة. [ طَ ع َ ] (ع اِ) پاره ای از جیش که برای آوردن خبر دشمن و نگاهداری لشکر گماشته شوند. پیش قراول . مقدمةالجیش . طلایه . (مهذب الاسماء) (السامی ). قومی که پیش مقدمه باشد. (دهار). جاسوس . گروهی که پیش فرستند تا از دشمن واقف شود، و آن را طلایه گویند. (منتخب اللغات ). پیشرو
رشید طلیعلغتنامه دهخدارشید طلیع. [ رَ طَ ] (اِخ ) رشیدبن علی بن حسن بن ناصیف ، از آل طلیع. مؤسس حکومت شرق اردن و از رجال نامی اداری و ملی بود. زادگاه رشید در جُدَیْدَة از دیه های شوف در لبنان است . او در سوق الغرب و بیروت و بعد در مدرسه ٔ فلکیه در استامبول به تحصیل پرداخت و به مشاغل عالی اداری رس
تطلیعلغتنامه دهخداتطلیع. [ ت َ ] (ع مص ) برآمدن غوره ٔ خرمابن . || پر کردن پیمانه را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).