تمأیلغتنامه دهخداتمأی . [ ت َ م َء ئی ] (ع مص ) فراخ شدن پوست و مشک و دراز گردیدن آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). فراخ و دراز گردیدن مشک . (از اقرب الموارد). فراخ شدن پوست و جز آن به کشیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || تباهی افتادن میان قوم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). فاش شدن ب
تمایلغتنامه دهخداتمای . [ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش تکاب است که در شهرستان مراغه جنوب خاوری تکاب واقع است و 630 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
تیماءلغتنامه دهخداتیماء. [ ت َ] (اِخ ) موضعی بر هشت مرحله از مدینه . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). نام موضعی است . (از اقرب الموارد). شهرکی در اطراف شام ، میان شام و وادی القری و بر سر راه حاجیان شام و دمشق ... (از معجم البلدان ). شهرکی است میان شام و وادی القری که در سال هفتم هجرت
تیماءلغتنامه دهخداتیماء. [ ت َ] (ع اِ) دشت و بیابان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فلات . (اقرب الموارد). || ستاره های جوزا. || ارض تیماء؛ زمین بی آب و گیاه که مردم در آن راه گم کنند و هلاک شوند. یا زمین فراخ و وسیع. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
طمأنینةلغتنامه دهخداطمأنینة. [ طُ م َءْ ن َ ] (ع مص ) آرامش . (مهذب الاسماء). آرامیدن . (مجمل اللغه ) (دهار) (منتهی الارب ). قرار گرفتن . (منتهی الارب ). آرام گرفتن . بیارامیدن . قرار یافتن . سکون قلب . (غیاث ) (آنندراج ). رفاه . سکون . اطمینان . آرامیدگی : سلطان در اوقا
طمأنةلغتنامه دهخداطمأنة. [ طَ ءَ ن َ ] (ع مص ) فروداشتن . (زوزنی ): طمأن ظهره ؛ پست و برابر نمود پشت را. || طمأن من الامر؛ آرامید از کار. (منتهی الارب ).
طماندیکشنری عربی به فارسیاطمينان دادن , بيمه کردن , مجاب کردن , دوباره اطمينان دادن , دوباره قوت قلب دادن
طمأنینةلغتنامه دهخداطمأنینة. [ طُ م َءْ ن َ ] (ع مص ) آرامش . (مهذب الاسماء). آرامیدن . (مجمل اللغه ) (دهار) (منتهی الارب ). قرار گرفتن . (منتهی الارب ). آرام گرفتن . بیارامیدن . قرار یافتن . سکون قلب . (غیاث ) (آنندراج ). رفاه . سکون . اطمینان . آرامیدگی : سلطان در اوقا
طماندیکشنری عربی به فارسیاطمينان دادن , بيمه کردن , مجاب کردن , دوباره اطمينان دادن , دوباره قوت قلب دادن