طمولغتنامه دهخداطمو. [ طُ م ُوو ] (ع مص ) پر شدن آب دریا. (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). برتر آمدن آب دریا و چاه و جوی . (زوزنی ). برتر آمدن آب دریا و رود. (تاج المصادر). برآمدن رود. (منتخب اللغات ). برآمدن و بلند گردیدن آب . (منتهی الارب ). || بالیدن گیاه . || بلند گردیدن همت . (منتهی الار
تمپوواژهنامه آزادبه سرعت ضرب اهنگ یا ریتم موسیقی تمپو گفته می شود. واحد تمپو ضرب در دقیقه است و به طور کلی تمپو تعداد ضرب آهنگ در یک دقیقه می باشد. معمولا در موسیقی تمپو بین ۶۰ تا ۱۸۰ ضرب در دقیقه است.
یتیمیلغتنامه دهخدایتیمی . [ ی َ ] (اِخ ) مولانا یتیمی از شاعران عهد صفوی است .صادقی کتابدار در مجمع الخواص (ص 251) درباره ٔ وی گوید: اشعار زیادی دارد و این مقطعش خیلی مشهور است :ای یتیمی در جهان هر باغ دارد میوه ای میوه ٔ باغ یتیمی خنجر و پیکان بود.<br
یتیمیلغتنامه دهخدایتیمی . [ ی َ ](حامص ) یتیم بودن . بی پدر بودن . بی پدری : به یتیمی و دوروئیت همی طعنه زنندنه گل است آنکه دوروی و نه در است آنکه یتیم . ابوحنیفه ٔ اسکافی (از تاریخ بیهقی ).با یتیمی چو مصطفی میسازچه کنی جبرئیل ا
تمأیلغتنامه دهخداتمأی . [ ت َ م َء ئی ] (ع مص ) فراخ شدن پوست و مشک و دراز گردیدن آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). فراخ و دراز گردیدن مشک . (از اقرب الموارد). فراخ شدن پوست و جز آن به کشیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || تباهی افتادن میان قوم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). فاش شدن ب
طمولةلغتنامه دهخداطمولة. [ طُ ل َ ] (ع اِمص ) پلیدزبانی . || بیباکی . (منتهی الارب ). اسم است مصدر را.
طموملغتنامه دهخداطموم . [ طُ ] (ع مص ) بسیار گردیدن آب . (منتهی الارب ). || موی مرغول کردن . (تاج المصادر). تافتن موی . گره زدن موی . بریدن موی . (آنندراج ).
طمیلغتنامه دهخداطمی . [ طَم ْی ْ ] (ع مص ) طمو. بسیار شدن آب . فزودن آب . || گوالیدن و دراز گردیدن گیاه . || بلند گشتن قصد وهمت . || پر شدن دریا. برآمدن آب . (منتهی الارب ). || شتافتن . (تاج المصادر بیهقی ).
بلند گردیدنلغتنامه دهخدابلند گردیدن . [ ب ُ ل َ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) بلند شدن . بلند گشتن . افراخته شدن . مرتفع شدن . برآمدن . بالا گرفتن . اِستهداف . اِسرنداء. اِنتباک . تَخبّق . تَعرید. تَیه .جَحر. دَمخ . سَموّ. سِنی ̍. شبوة. شَزْو. طُموّ. عُروج . عُرود. قَزح . کَبْو یا کُبُوّ. لَیْه . مَعرَج .
بلند شدنلغتنامه دهخدابلند شدن . [ ب ُ ل َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) افراخته شدن (شمشیر). (ناظم الاطباء). || افراخته شدن (بنا و جز آن ). (فرهنگ فارسی معین ). مرتفع شدن . (آنندراج ). بالا گرفتن . اِحزِئلال . ارتفاع . ارتقاء. استشزار. استعلاء. اًسنام . اشتراف . اشراف . اعتلاء. اًناقة. تبارک . تعالی . خَب
طمولةلغتنامه دهخداطمولة. [ طُ ل َ ] (ع اِمص ) پلیدزبانی . || بیباکی . (منتهی الارب ). اسم است مصدر را.
طموملغتنامه دهخداطموم . [ طُ ] (ع مص ) بسیار گردیدن آب . (منتهی الارب ). || موی مرغول کردن . (تاج المصادر). تافتن موی . گره زدن موی . بریدن موی . (آنندراج ).