لغتنامه دهخدا
طم . [ طَم م ] (ع مص ) بسیار گردیدن آب . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). طُموم . || پر کردن خنور. (منتهی الارب ). پر کردن ظرف . (منتخب اللغات ). || غالب آمدن . غلبه کردن . (دهار). بسیار شدن چیز بحد فوق شدن و غالب گردیدن . (منتهی الارب ). قوی و افزون شدن چیزی . (زوزنی ). دشوار