لغتنامه دهخدا
عزف . [ ع َ ] (ع مص ) پائیدن بر اکل و شرب . (از منتهی الارب ). ادامه دادن به خوردن و آشامیدن . (از اقرب الموارد). || جهیدن نای گلوی شتر وقت مرگ . (از منتهی الارب ): عزف البعیر؛ حنجره ٔشتر هنگام مردن جهید. || زهد پیشه کردن نفس از چیزی و منصرف شدن از آن ، و یا روی گردان شدن ازچ