تنشلغتنامه دهخداتنش . [ ت َ ن ِ ] (اِمص ) اسم مصدر از تنیدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تنیدن شود.
تنگزلغتنامه دهخداتنگز. [ ت َ گ ِ ] (اِ) نام درختی است که خارهای بسیار تیز دارد و گل آن مانند گل کاسنی باشد و آتش هیزمش بغایت تند و تیز بود. (برهان ) (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ رشیدی ). بمعنی تنگس است . (فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ). رجوع به تنگس شود.
طنزفرهنگ فارسی عمید۱. (ادبی) شیوۀ ادبی که در آن عیوب فردی و اجتماعی به منظور اصلاح این عیوب بهصورت خندهآوری نمایش داده میشوند.۲. طعنه؛ سرزنش.⟨ طنز زدن: (مصدر لازم) = ⟨ طنز کردن⟨ طنز کردن: (مصدر لازم) [قدیمی] طعنه زدن؛ مسخره کردن.
طنزفرهنگ فارسی عمید۱. (ادبی) شیوۀ ادبی که در آن عیوب فردی و اجتماعی به منظور اصلاح این عیوب بهصورت خندهآوری نمایش داده میشوند.۲. طعنه؛ سرزنش.⟨ طنز زدن: (مصدر لازم) = ⟨ طنز کردن⟨ طنز کردن: (مصدر لازم) [قدیمی] طعنه زدن؛ مسخره کردن.
طنزلغتنامه دهخداطنز. [ طَ ] (ع مص ) فسوس کردن .(منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). فسوس داشتن . (دهار). افسوس داشتن . (زوزنی ). افسوس کردن . (تاج المصادر). || بر کسی خندیدن . || عیب کردن . (زوزنی ). || لقب کردن . (زوزنی ). || سخن به رموز گفتن . (غیاث ) (آنندراج ). || (اِمص ) طعنه . (غیاث ) (آنند
مسجد جامع نطنزلغتنامه دهخدامسجد جامع نطنز. [ م َ ج ِ دِ م ِ ع ِ ن َ طَ ] (اِخ ) رجوع به جامع نطنز شود.
نطنزلغتنامه دهخدانطنز. [ ن َ طَ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکزی بخش نطنز ازشهرستان کاشان است و در 326 هزارگزی تهران و 74 هزارگزی جنوب شرقی کاشان و 71 هزارگزی مغرب اردستان واقع است ، مشخصات جغرافیائی آن
نطنزلغتنامه دهخدانطنز. [ ن َ طَ ] (اِخ ) نام یکی از بخش های شهرستان کاشان است ، این بخش در قسمت جنوب غربی شهرستان کاشان واقع است و هوای آن به نسبت پست و بلندی زمین متغیر است ، قسمت غربی و جنوبی بخش کوهستانی و سردسیر است و قسمت شرقی و شمالی آن دشت شنزار است و هوائی معتدل دارد.آب قراء بخش از زه
گردنه ٔ نطنزلغتنامه دهخداگردنه ٔ نطنز. [ گ َ دَ ن َ ی ِ ن َ طَ ] (اِخ ) گردنه ای است در راه کاشان و نطنز میان ده چلو و نطنز، واقع در 324000گزی تهران .
طنزفرهنگ فارسی عمید۱. (ادبی) شیوۀ ادبی که در آن عیوب فردی و اجتماعی به منظور اصلاح این عیوب بهصورت خندهآوری نمایش داده میشوند.۲. طعنه؛ سرزنش.⟨ طنز زدن: (مصدر لازم) = ⟨ طنز کردن⟨ طنز کردن: (مصدر لازم) [قدیمی] طعنه زدن؛ مسخره کردن.