لغتنامه دهخدا
توثة. [ ث َ ] (ع اِ)یکی توث . (منتهی الارب ). رجوع به توت و توث و تود شود. || بیماری است چشم را، و صاحب ذخیره ٔ خوارزمشاهی گوید : توثه گوشتی فزونی است سرخ و نرم بر شکل توث (توت ) آویخته و بعضی باشد که به سیاهی گراید و زندرون (از اندرون ) پلک باشد و گاه