تغایبلغتنامه دهخداتغایب . [ ت َ ی ُ ](ع مص ) بهم غایب شدن . (زوزنی ). غایب بودن ، یقال : بنوفلان یشهدون احیاناً و یتغایبون احیاناً. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از آنندراج ).
ثغبلغتنامه دهخداثغب . [ ث َ غ َ ] (ع اِ)آبگیر در سایه ٔ کوه که آب خنک و خوش دارد و آنرا سردابه گویند. بقیه ٔ آبی که در وادی بماند. ج ، ثغاب .
ثغبلغتنامه دهخداثغب . [ ث َ غ َ ] (ع مص ) گداختن یخ . || هلاک شدن و یا به این معنی تَغَب به تاء دو نقطه است .