تهرولغتنامه دهخداتهرؤ. [ ت َ هََ رْ رُءْ ] (ع مص ) نیک پخته شدن گوشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || شکسته شدن چارپا از سرما. یقال : هراء الماشیة فتهرأت . (لسان العرب از ذیل اقرب الموارد). رجوع به تهرئة شود.
طهورافرهنگ نامها(تلفظ: tahurā) (عربی) از واژههای قرآنی (و انزلنا من السماء ماء طهورا) به معنی پاک کننده ، تطهیر کننده ؛ (به مجاز) پاک و پاکیزه.
تاویرالغتنامه دهخداتاویرا. (اِخ ) شهری است به پرتقال که چندان با اقیانوس اطلس فاصله ندارد. ماهی «تون » در آنجا صید شود و 11000 تن سکنه دارد. میوه و شراب سفید آن معروف است .
طهرلغتنامه دهخداطهر. [ طَ ] (ع مص ) دور کردن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). یقال : طهره طهراً. (منتهی الارب ).
طهارتلغتنامه دهخداطهارت . [ طَ رَ ] (از ع ، مص ) پاک گردیدن . یقال : طهر طهراً و طهارة. (منتهی الارب ). پاک شدن . (آنندراج ) (دهار). پاکی . (آنندراج ) : تقوای نفس ما بطواف ِ پیاله است جائی که باده نیست طهارت نمی کنم . علیقلی بیک ترکمان (از