طیوطلغتنامه دهخداطیوط. [ طُ ] (ع اِمص ) سختی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (مص ) تیزشهوت گردیدن گُشن و بانگ کردن . یقال : طاطَ الفحل طُیوطاً. (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ).
توتلغتنامه دهخداتوت . (اِخ ) دهی از دهستان رباطات است که در بخش فرانق شهرستان یزد واقع است و 110 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
توتلغتنامه دهخداتوت . (اِخ ) دهی از دهستان طبس مسیناست که در بخش درمیان شهرستان بیرجند واقع است و 236 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
توتلغتنامه دهخداتوت . (اِخ ) دهی از دهستان کسبایر است که در بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد واقع است و 231 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
توتلغتنامه دهخداتوت . (اِخ ) دهی از دهستان لطف آباد است که در بخش لطف آباد شهرستان دره گز واقع است و 300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
اطیوطلغتنامه دهخدااطیوط. [ اَطْ ] (ع اِ) بر وزن و معنی اطموط است که بندق هندی باشد. (برهان ) (هفت قلزم ) (آنندراج ). رجوع به اطموط شود. اطماط. (فرهنگ نظام ). رجوع به اطماط شود. اضبوط. رجوع به اضبوط شود.