جرافضلغتنامه دهخداجرافض . [ ج ُ ف ِ ] (ع ص ) گران جسم . سست . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد) (آنندراج ).
ظرافتلغتنامه دهخداظرافت . [ ظَ ف َ ] (ع اِمص ) زیرکی . تیزدل شدن . زیرک شدن . || ماهر گردیدن . || ظرف . رجوع به ظرف شود. || چابکی . || سبکروحی . || سبکروح شدن . خوش طبعی . مزاح : درویشی به مقامی درآمد که صاحب آن بقعه کریم النفس بود، طایفه ای اهل فضل و بلاغت در صحبت او ه
بی لطفیلغتنامه دهخدابی لطفی . [ ل ُ ] (حامص مرکب ) نامهربانی . بی محبتی . || بی ظرافتی . || ناپسندی . (ناظم الاطباء).
بدنماییلغتنامه دهخدابدنمایی . [ ب َ ن َ / ن ِ / ن ُ ] (حامص مرکب ) کراهت منظر و بی ظرافتی و زشتی . (ناظم الاطباء).