گاز همراهassociated gas, gas-cap gasواژههای مصوب فرهنگستانهیدروکربنهای گازیشکلی که بهصورت فاز گازی در شرایط دما و فشار مخازن نفتی وجود دارند
گاز حقیقیreal gas, imperfect gasواژههای مصوب فرهنگستانگازی که به علت برهمکنش بین مولکولی، خواص آن با خواص گاز آرمانی متفاوت است
گاز محلولsolution gas, dissolved gasواژههای مصوب فرهنگستانهیدروکربنهای گازی مخازن نفت که، بهدلیل بالا بودن فشار در مخازن، در هیدروکربنهای مایع حل شدهاند
گاز کاملperfect gas, ideal gas 2واژههای مصوب فرهنگستانگاز حقیقی بسیار رقیقی که نیروهای بین مولکولی آن بسیار کم است
عازبلغتنامه دهخداعازب . [ زِ] (ع ص ) آب و گیاه دوردست . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (ص ) شتران که شب در حی نیایند. (منتهی الارب ). شاة عازب ؛ گوسپندان دور در چراگاه . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || مرد بی زن و بی اهل . ج ،عزاب . || غایب و پنهان . (ناظم الاطباء).
عازبدیکشنری عربی به فارسیبدون عيال , عزب , مجرد , مرد بي زن , زن بي شوهر , مرد يا زني که بگرفتن اولين درجه ء علمي دانشگاه ناءل ميشود , ليسانسيه , مهندس , باشليه , دانشياب
معازةلغتنامه دهخدامعازة. [ م ُ عازْ زَ ] (ع مص ) همدیگر چیرگی جستن در خطاب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نبرد کردن در ارجمندی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
عازبلغتنامه دهخداعازب . [ زِ] (ع ص ) آب و گیاه دوردست . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (ص ) شتران که شب در حی نیایند. (منتهی الارب ). شاة عازب ؛ گوسپندان دور در چراگاه . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || مرد بی زن و بی اهل . ج ،عزاب . || غایب و پنهان . (ناظم الاطباء).
معازلغتنامه دهخدامعاز. [ م َع ْ عا ] (ع ص ) دارنده ٔ بز و صاحب آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || چراننده ٔ بز. (از اقرب الموارد).
امعازلغتنامه دهخداامعاز. [ اِ ] (ع مص ) بسیاربز شدن مرد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خداوند بز بسیار شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (ازاقرب الموارد). خداوند بزها شدن . (آنندراج ). || گویند: ما امعز من رجل ؛ چه سخت تر است او. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و نیز کسی که سخت رأی باشد گویند
برج معازلغتنامه دهخدابرج معاز. [ ب ُ ج َ م ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان برج اکرم بخش فهرج شهرستان بم . سکنه آن 639 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).