عازبةلغتنامه دهخداعازبة. [زِ ب َ ] (ع ص ، اِ) زن مرد. (منتهی الارب ). || شتر. (منتهی الارب ). || زنی که در هنگام طهر شویش غایب باشد. ج ، عَوازِب . (ناظم الاطباء).
حاجبهلغتنامه دهخداحاجبه . [ ج ِ ب َ ] (ع ص ، اِ) زنی که بشغل حجابت پردازد : این زن سخت نزدیک بود به سلطان مسعود، چنانکه چون حاجبه ای شد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 403).یک به یک را حاجبه جستن گرفت تا پدید آید گهر بنگر شگفت .<p cl
هازبیةلغتنامه دهخداهازبیة. [ زِ بی ی َ ] (ع اِ) نوعی از ماهی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به هازبا شود.
حاجبیلغتنامه دهخداحاجبی .[ ج ِ ] (اِخ ) رجوع شود به محمدبن احمدبن الهیثم ابن صالح ... در این لغت نامه ، و انساب سمعانی ورق 149.
حاجبیلغتنامه دهخداحاجبی . [ ج ِ ] (اِخ ) رجوع شود به احمدبن ابراهیم بن احمدبن حاجب نیشابوری ، در این لغت نامه ، و انساب سمعانی ورق 149.
حاجبیلغتنامه دهخداحاجبی . [ ج ِ ] (اِخ ) رجوع شود به اسماعیل بن محمدبن حاجب در این لغت نامه و انساب سمعانی ورق 149.