عالميدیکشنری عربی به فارسیجهاني , مربوط به سرتاسر جهان (مخصوصا در مورد کليساها گفته ميشود) , عام , سراسري , کلي , عمومي , عالمگير , جامع , همگاني
عالمیانلغتنامه دهخداعالمیان . [ ل َ ] (اِ مرکب ) ج ِ عالَمی ، جهانیان . آنچه در جهان است : و جناح انعام و احسان او بر عالمیان گسترده . (کلیله و دمنه ). تا عالمیان بدانند که چون با جگرگوشه و قرة العین ... (سندبادنامه ص 204).چون علم لشک
عالمینلغتنامه دهخداعالمین . [ ل َ ] (ع اِ) ج ِ عالم (در حالت نصبی و جری ). رجوع به عالم و عالمون شود.