لغتنامه دهخدا
راشد. [ ش ِ ] (اِخ ) سلمی . ابن عبدربه ، از بنی سلیم بود و سدانت این قبیله داشت و روزی دو روباه بر یک بت دویدند و آب تاختند و چون راشد این بدید، گفت :ارب ّ یبول ثعلبان برأسه لقد ذل ّ من بالت علیه الثعالب .و آن بت بشکست و آنگاه رو بقوم کرد و گفت : ای گروه سلیم بخد