بازتاب عُقزنیgag reflexواژههای مصوب فرهنگستانواکنش غیرارادی نوزاد هنگامی که یک شیء سفت به بخش پسین دهان او برخورد میکند
عایقفرهنگ فارسی عمید۱. آنچه سر راه کسی یا چیزی واقع میشود.۲. (فیزیک) مادهای که برق، حرارت، صدا، و مانند آن از آن عبور نمیکند؛ نارسانا: عایق صوتی.
insulatingدیکشنری انگلیسی به فارسیعایق بندی، عایق کردن، جدا کردن، مجزا کردن، روپوش دار کردن، با عایق مجزا کردن، بصورت جزیره دراوردن
insulatesدیکشنری انگلیسی به فارسیعایق بندی، عایق کردن، جدا کردن، مجزا کردن، روپوش دار کردن، با عایق مجزا کردن، بصورت جزیره دراوردن
insulateدیکشنری انگلیسی به فارسیعایق بندی، عایق کردن، جدا کردن، مجزا کردن، روپوش دار کردن، با عایق مجزا کردن، بصورت جزیره دراوردن، مشتق