عباعبلغتنامه دهخداعباعب . [ ع ُع ِ ] (اِخ ) علم مرتجل است که اصل آن شناخته نشده است . یوم عباعب از ایام عرب است . (از معجم البلدان ).
حباحبلغتنامه دهخداحباحب . [ ح َ ح ِ ] (ع ص ) ج ِ حبحاب . کوچک از هر چیز. (معجم البلدان چ مصر ج 3 ص 206).
حباحبلغتنامه دهخداحباحب . [ ح ُ ح ِ ] (اِخ )نام بخیلی مثلی ، که گویند آتشی ضعیف افروختی یا آتش بخاکستر پوشیدی تا مهمان به خیمه ٔ او راه نبرد. || (ع اِ) آتش ضعیف . رجوع به ابوحباحب شود.