لغتنامه دهخدا
حتات . [ ح ُ ] (اِخ ) ابن یزیدبن علقمةبن جری بن سفیان بن مجاشع دارم دارمی مجاشعی ... ابن اسحاق و ابن کلبی او را در وفد بنی تمیم که به نزد پیغمبر آمدند برشمردند. ابن هشام گوید: او است که گفت :لعمر ابیک فلاتکذبن لقد ذهب الخیر الا قلیلاًلقد فتن الناس فی دینهم و ا