عجارفلغتنامه دهخداعجارف . [ ع َ رِ ] (ع اِ) سختیهای زمانه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). حوادث روزگار. (اقرب الموارد). || شدت باران . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
هزارفلغتنامه دهخداهزارف . [ هَُ رِ ] (ع ص ) شترمرغ سریع سبک . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). هزراف . (آنندراج ).
عجاریفلغتنامه دهخداعجاریف . [ ع َ ] (ع اِ)عجارف . حوادث روزگار. (اقرب الموارد). سختیهای زمانه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || شدت باران .(اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به عجارف شود.
اظرفلغتنامه دهخدااظرف . [ اَ رَ ] (ع ن تف ) زیرک تر و ماهرتر. (ناظم الاطباء). || ظریف تر. (یادداشت مؤلف ): و بسی شیخ را دیده بود [ ابوالعباس سیاری ]، و ادب یافته و اظرف قوم بود. (تذکرة الاولیاء ج 2 ص 304).- <span class="
عجاریفلغتنامه دهخداعجاریف . [ ع َ ] (ع اِ)عجارف . حوادث روزگار. (اقرب الموارد). سختیهای زمانه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || شدت باران .(اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به عجارف شود.