عذوللغتنامه دهخداعذول . [ ع َ ] (ع ص ) ملامت کننده . (آنندراج ). بسیار سرزنش کننده مردم را. (از اقرب الموارد).
عدولفرهنگ فارسی عمید۱. روگرداندن؛ تخطی کردن.۲. [قدیمی] انحراف؛ خارج شدن.۳. (اسم) [جمعِ عادل] = عادل۴. [جمع عدل] = عدل۱
عدوللغتنامه دهخداعدول . [ ع َ ] (ع ص ) گواه مقبول . مرد راست گو و بسیار عادل . (آنندراج ) : پس فرستاد آن طرف یک دو رسول حاذقان و کافیان بس عدول .مولوی .
عدوللغتنامه دهخداعدول . [ ع َ دَ ] (اِخ ) نام مردی که کشتی بسیار نیکو می ساخت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). عدولی .
اسماعیللغتنامه دهخدااسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن قاسم بن عیذون بن هارون بن عیسی بن محمدبن سلمان مکنی به ابوعلی قالی . صاحب امالی . از ائمه ٔ لغت و اساتید نحاتست . در فن اعراب بر آیین بصریین میرفت . نیای بزرگ وی سلمان از موالی عبدالمل»بن مروان بود. در طبقات سیوطی از طبقات زبیدی نقل شده که در مدح ا