لغتنامه دهخدا
عرص . [ ع َ ] (ع اِ) تیر که بر آن چوبهای کوچک انداخته ، خانه را بدان سقف نمایند و آنرا با سین نیز نوشته اند. (ازمنتهی الارب ). به معنی عرس است . (از اقرب الموارد). رجوع به عرس شود. || (ص ) برق پراکنده و مضطرب و درخشنده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برق مضطرب . (از اقرب الم