عرفطیلغتنامه دهخداعرفطی .[ ع ُ ف ُ ی ی ] (اِخ ) نسبت است به عرفطة. و او جد طالوت بن ابی بکربن خالدبن عرفطه ٔ عرفطی ، حلیف و هم پیمان بنی زهرة بوده است . (از اللباب فی تهذیب الانساب ).
عرفاتیلغتنامه دهخداعرفاتی . [ ع َ رَ تی ی ] (ص نسبی ) منسوب است به عرفات . (از انساب سمعانی ). و رجوع به عرفات و عرفی شود.
حرافتلغتنامه دهخداحرافت . [ ح َ ف َ ] (ع مص ) حَرافة. تندی . زبان گزی . (منتهی الارب ). تیزی . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). حمز. لذعة. تیزطعم شدن . تیزی آنکه خورند.
حرافضلغتنامه دهخداحرافض . [ ح َ ف ِ ] (ع ص ، اِ) شتران لاغر تهیگاه درآمده ٔ رام . و این کلمه را واحد نباشد. (منتهی الارب ).