عرابضلغتنامه دهخداعرابض . [ ع ُ ب ِ ] (ع ص ) درشت و استوار. (منتهی الارب ). غلیظ. (از اقرب الموارد).
هرابذلغتنامه دهخداهرابذ. [ هََب ِ ] (معرب ، اِ) ج ِ هیربذ. (المعرب جوالیقی ص 166). هرابذة. رجوع به هیربد، هربذ، هیربذ و هرابذة شود.
عرابدلغتنامه دهخداعرابد. [ ع ُ ب ِ ] (ع ص ) دختر سپیدرنگ تازه بدن نازک و لرزان اندام . (منتهی الارب ).
آریابدفرهنگ نامها(تلفظ: āriyābod) (آریا + بد/-bod/ (پسوند محافظ یا مسئول)) ، مهتر و بزرگ قوم آریائی ، رئیس قوم آریایی ، نگهبان نژاد آریا .