دوران تاریکDark Agesواژههای مصوب فرهنگستاندورههای بلافصل بعد از سقوط تمدنها یا زمانیکه مدارک باستانشناختی مربوط به آن، در مقایسه با ادوار پیشین، به دورهای از انحطاط اشاره دارد
یالهای چندگانهmultiple edgesواژههای مصوب فرهنگستاندو یا چند یال که دو رأس گراف مفروض را به هم وصل کنند
حجزلغتنامه دهخداحجز. [ ح َ ] (ع مص ) بازداشتن . منع کردن . (منتهی الارب ). دور کردن (آنندراج ). || در میان دو چیز درآمدن . (منتهی الارب ). || شتر را نشانیده ، سپل بر میان وی بستن برای علاج . (منتهی الارب ). نشانیدن شتر و بستن رسن در دو پای و میان او تا علاج جراحت پشت او کرده شود. (آنندراج ).
عزیزاًلغتنامه دهخداعزیزاً. [ع َ زَن ْ ] (ع ق ) مکرماً. در حال عزیز بودن . در حال عزت . با ارجمندی : پسر علی ... امروز عزیزاًو مکرماً برجایست به غزنین . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 88). صواب آن است که عزیزاً و مکرماً بدان قلعت مقیم میباشد با هم
عزیزفرهنگ فارسی عمید۱. شریف؛ گرامی؛ گرانمایه؛ ارجمند؛ بزرگوار.۲. (اسم) [قدیمی] لقب هریک از فرمانروایان مصر یا بزرگترین صاحبمنصب دربار فرعون.۳. (اسم) خویشاوند بسیار نزدیک.۴. آنچه به سختی به دست میآید؛ کمیاب.۵. [قدیمی] نیرومند؛ قوی.۶. (اسم) (تصوف) پیر.۷. از نامهای خداوند.&la
عزیزآبادلغتنامه دهخداعزیزآباد. [ع َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کنارشهر بخش بردسکن شهرستان کاشمر. سکنه ٔ آن 197 تن . آب آن از قنات . محصول آن غلات و پنبه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).