عشترالغتنامه دهخداعشترا. [ ع َ ت َ ] (اِخ ) جایگاهی است در حوران ، از اعمال دمشق . (از معجم البلدان ).
اشترالغتنامه دهخدااشترا. [ اَ] (اِ) کلمه ٔ فارسی اوستائی است که در فرهنگ ایران باستان تألیف پورداود بدین سان آمده است : خشوئویت اشترا ؛ بمعنی تازیانه ٔ زود خزنده ، تند جنبنده . رجوع به ص 246 فرهنگ مزبور شود.
اشتراءلغتنامه دهخدااشتراء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) خریدن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 13) (آنندراج ). مالک شدن چیزی را. (زوزنی ). || فروختن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر)(ترجمان علامه ص 13) (زوزنی )
اشترپالغتنامه دهخدااشترپا. [ اُ ت ُ ] (اِ مرکب ) علفی است که آنرا کاکوتی گویند و در عربی سعتر و در ترکی ککلک اوتی گویند. (شعوری ج 1 ص 143).