عشقبازیفرهنگ فارسی معین( ~ .) [ ع - فا. ] (حامص .) 1 - اظهار محبت عاشقانه ، عشق ورزی . 2 - رابطة جنسی ، معاشقه .
قضيةدیکشنری عربی به فارسیکار , امر , کاروبار , عشقبازي(با جمع هم ميايد) , بر امد , پي امد , نشريه , فرستادن , بيرون امدن , خارج شدن , صادر شدن , ناشي شدن , انتشار دادن , رواج دادن , نژاد , نوع , عمل , کردار , اولا د , نتيجه بحث , موضوع , شماره
عشقبازیفرهنگ فارسی معین( ~ .) [ ع - فا. ] (حامص .) 1 - اظهار محبت عاشقانه ، عشق ورزی . 2 - رابطة جنسی ، معاشقه .
دام داشتنلغتنامه دهخدادام داشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) دامداری . مالک دام بودن . حافظ و نگهبان دام بودن (در هر دو معنی آلت صید و حیوان اهلی ). || وسیله ٔ صید قرار دادن دام و تله : زانکه دین را دام دارد بیشتر پرهیز کن زانکه سوی او چو آمد صید را زنهار نیست .<p class
دام رودلغتنامه دهخدادام رود. (اِخ ) دهی است از دهستان فروغن بخش ششتمد شهرستان سبزوار، واقع در 42هزارگزی باختر ششتمد و 4هزارگزی جنوب کال شور. جلگه است و گرمسیر و دارای 270 تن سکنه . آب آن از قنات
عشقبازیفرهنگ فارسی معین( ~ .) [ ع - فا. ] (حامص .) 1 - اظهار محبت عاشقانه ، عشق ورزی . 2 - رابطة جنسی ، معاشقه .