عصامالدینفرهنگ نامها(تلفظ: esāmoddin) (عربی) بندِ دین ، موجب شرافت دین ؛ (در اعلام) لقب برخی از اشخاص در تاریخ .
حسام الدینلغتنامه دهخداحسام الدین . [ ح ُ مُدْ دی ] (اِخ )محمدبن محمدبن عمر اخسیکتی . رجوع به محمد... شود.
حسام الدینلغتنامه دهخداحسام الدین . [ ح ُ مُدْ دی ] (اِخ ) حسین بن عبدالرحمان . رجوع به حسین ... شود.
حسام الدینلغتنامه دهخداحسام الدین . [ ح ُ مُدْ دی ] (اِخ ) بدلیسی . او راست : الکنزالخفی فی بیان مقامات الصوفی .
حسام الدینلغتنامه دهخداحسام الدین . [ ح ُ مُدْ دی ] (اِخ ) ابن ارتق . رجوع به حسام الدین تیمور تاش شود.
عصام الدینلغتنامه دهخداعصام الدین . [ ع ِ مُدْ دی ] (اِخ ) ابراهیم بن محمدبن عربشاه اسفراینی ، ملقب به عصام الدین . رجوع به عصام اسفرایینی شود.
علیلغتنامه دهخداعلی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن صدرالدین بن عصام الدین . او راست : حاشیه بر شرح جد خود عصام الدین بر رساله ٔ استعاره ٔ ابوالقاسم لیثی سمرقندی . (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 845).
عصام الدینلغتنامه دهخداعصام الدین . [ ع ِ مُدْ دی ] (اِخ ) عثمان بن علی بن عمربن عثمان عمری دفتری ، مکنی به ابوالنور و ملقب به عصام الدین . ادیب و مورخ قرن دوازدهم هجری . رجوع به عثمان (ابن علی بن ...) شود.
عصام الدینلغتنامه دهخداعصام الدین . [ ع ِ مُدْ دی ] (اِخ ) لقب طاش کبری زاده ، از فاضلان قرن دهم هجری کشور عثمانی است . رجوع به طاش کبری زاده شود.
ابوالقاسملغتنامه دهخداابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) لیثی سمرقندی . او راست : رساله ٔ ترشیحیّه در اقسام استعاره و این رساله را عصام الدین شرح کرده است . و حاشیه ای بر شرح مفتاح و رساله ٔ عضدالدین در وضع و فرائدالفوائد.