حسبلغتنامه دهخداحسب .[ ح َ س َ ] (حرف اضافه ) برحسب . به حسب . برطبق . مطابق . بروفق . به دستور. بنابر. موافق . حَسب : و بر حسب واقعه گویان . (گلستان ).سیر سپهر و دور قمر را چه اختیاردر گردشند برحسب اختیار دوست .حافظ.
پیآسیب شنواییauditory neuropathyواژههای مصوب فرهنگستاناختلال در انتقال محرکهای شنیداری از گوش درونی به عصب شنوایی و ساقۀ مغز شنیداری متـ . عصبآسیب شنوایی