عطاسلغتنامه دهخداعطاس . [ ع َطْ طا ] (اِخ ) (علی ...) ابن حسن بن عبداﷲ حضرمی . ادیب و شاعر قرن دوازدهم هجری . رجوع به علی عطاس شود.
عطاسلغتنامه دهخداعطاس . [ ع َطْطا ] (اِخ ) احمدبن حسن عطاس . از بزرگان علویان در حضرموت . به سال 1257 هَ . ق . در شهر حریضه متولد شد واز کودکی نابینا بود. و به سال 1334 هَ . ق . درگذشت . او راست : وصایا، و اجازات و رساله ای د
عوارض اقامتhotel tax, bed tax, resort tax, room taxواژههای مصوب فرهنگستانمالیاتی که دولت محلی یا مرکزی یا سازمانی دیگر برای افزایش درآمد یا توسعه و بهبود زیرساختهای گردشگری از بازدیدکنندگان بابت اقامتشان دریافت میکند
مأمور کردنattachواژههای مصوب فرهنگستان1. استقرار موقت یگانها یا کارکنان در یک سازمان 2. اعزام افراد برای انجام اموری که فرعی یا موقتی است، ازجمله مأموریت دادن به آنها برای تدارک جا و سهمیۀ جیرۀ نیروها
هتاسلغتنامه دهخداهتاس . [ هَُ س َ ] (هندی ، اِ) در اصطلاح هیأت و نجوم هندیان ، این کلمه صاحب جوک چهارم باشد که آن را محمود دانند. هتاس همان نار است . رجوع به ماللهند ص 265 شود. ظاهراً صورتی از هُتاشَن است . رجوع به هُتاشَن شود.
علی عطاسلغتنامه دهخداعلی عطاس . [ ع َ ی ِ ع َطْ طا ] (اِخ ) ابن حسن بن عبداﷲ عطاس حضرمی باعلوی . ادیب و شاعر مورخ و از اهالی حضرموت بود. وی در سال 1121 هَ . ق . در حریضة تولد یافت و سپس به بحرین رفت و در قریه ٔ غبوار که امروز مشهور به مشهد است ، متوطن شد. و در سا
علی باعلویلغتنامه دهخداعلی باعلوی . [ ع َ ی ِ ع َ ل َ ] (اِخ ) ابن حسن بن عبداﷲ عطاس حضرمی باعلوی . رجوع به علی عطاس شود.
اعطاسلغتنامه دهخدااعطاس . [ اِ ] (اِ) شب گرد و پاسبان شب و تنقطار. و این لفظ گویا مأخوذ از اعتساس تازی و یا احداث باشد. (ناظم الاطباء).
علی عطاسلغتنامه دهخداعلی عطاس . [ ع َ ی ِ ع َطْ طا ] (اِخ ) ابن حسن بن عبداﷲ عطاس حضرمی باعلوی . ادیب و شاعر مورخ و از اهالی حضرموت بود. وی در سال 1121 هَ . ق . در حریضة تولد یافت و سپس به بحرین رفت و در قریه ٔ غبوار که امروز مشهور به مشهد است ، متوطن شد. و در سا
عودالعطاسلغتنامه دهخداعودالعطاس . [ دُل ْ ع ُ ] (ع اِ مرکب ) نزد بعضی کندش است و نزد جمعی بنچی است . بقدر انگشتی سر او سطبر وطرف دیگر باریک مانند میخی ، و تیره رنگ و درونش سفیدو شاخه های گیاه او باریک و انبوه شبیه به گیاه برنجاسف و برگش شبیه به برگ زیتون و قبه ٔ او کوچک و شبیه به بابونه و تندبوی و