عظارةلغتنامه دهخداعظارة. [ ع ِ رَ ] (ع اِمص ) پری و امتلاء از شراب . (منتهی الارب ). امتلاء، و آن اسم است . (از اقرب الموارد).
حجارةلغتنامه دهخداحجارة. [ ح ِ رَ ] (اِخ ) الحجارة. وادی الحجارة. نام شهری است به اندلس . رجوع به وادی الحجارة و معجم البلدان شود.
حجارةلغتنامه دهخداحجارة. [ ح ِ رَ ] (ع اِ) ج ِ حَجَر. (معجم البلدان ) (ترجمان القرآن ). و آن برخلاف قیاس است . و در دستور اللغة ادیب نطنزی آمده است که حجارة جمع حجرة است . حجاره . سنگها : شراب او سراب وجامش اودیه و نقل او حجاره و حصای او. م
حجورةلغتنامه دهخداحجورة. [ ح َج ْ جو رَ ] (ع اِ) حاجورة. خیزگیر. (مهذب الاسماء). و آن نوعی لعب یعنی بازی است . (آنندراج ). بازی است مر کودکان را. (ناظم الاطباء).
عظارلغتنامه دهخداعظار.[ ع ِ ] (ع اِمص ) امتلاء و پری از شراب . (از اقرب الموارد به نقل از لسان و تاج ). و رجوع به عظارة شود.
جعظارةلغتنامه دهخداجعظارة. [ ج ِ رَ ] (ع ص ) کوتاه سطبر لاف زن کم عقل (منتهی الارب ). جعظار. جعظری . مرد کوتاه . (مهذب الاسماء).