علجانةلغتنامه دهخداعلجانة. [ ع َ ل َ ن َ ] (اِخ ) نام موضعی است ، و در شعر حبیب هذلی آمده است : فجبال أیلة فالمحصب دوننافاُلات ذی علجانة فذهاب .(از معجم البلدان ).
علجانةلغتنامه دهخداعلجانة.[ ع َ ل َ ن َ ] (ع اِ) خاکی که باد در بن درخت گرد آورد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
حلزونیلغتنامه دهخداحلزونی . [ ح َ ل َ ] (ص نسبی ) منسوب به حلزون . || خط یا شکل شبیه بحلزون . مارپیچی . (فرهنگ فارسی معین ). || پیچاپیچ . پیچ پیچ مانندصدف و خانه ٔ حلزون . بشکل حلزون . مارپیچ . مارپیچی .
حلزونیlimaconواژههای مصوب فرهنگستانمکان هندسی نقطهای واقع بر یک خط به فاصلۀ ثابتی از تقاطع آن خط با یک دایرۀ ثابت، وقتی که خط حول نقطهای بر روی دایره دوران میکند متـ . حلزونی پاسکال Pascals limacon