علدةلغتنامه دهخداعلدة. [ ع َ دَ ] (اِخ ) نام جایگاهی است ، و در شعر هذیل آمده است . (از معجم البلدان ).
پالیدهلغتنامه دهخداپالیده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) صاف شده و صاف کرده و خلاصه . زر پالیده ؛ زر خلاص . || افزوده . (برهان ). شاید صورتی یا تصحیفی از بالیده . || جستجو کرده . تفحص کرده . (برهان ).
الدةلغتنامه دهخداالدة. [ اَ ل ِدْ دَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ لَدود و لَدید. (منتهی الارب ). ج ِ لَدود. (از اقرب الموارد). و ج ِ لدید. (ذیل اقرب الموارد) (المنجد). رجوع به لدود و لدید شود.
الدةلغتنامه دهخداالدة. [ اِ دَ ] (ع اِ) ج ِ وَلَد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به ولد شود.
الذةلغتنامه دهخداالذة. [ اَ ل ِذْ ذَ ] (ع ص ، اِ) آنان که لذتهای خود را گیرند. (منتهی الارب ). مردمی که لذت خویش را گیرند. (از اقرب الموارد).