عمومیلغتنامه دهخداعمومی . [ ع ُ ] (ص نسبی ) منسوب به عموم . (از اقرب الموارد). چیزی که شامل همه گردد. عام . کلی . (ناظم الاطباء). آنچه که متعلق و مربوط به عموم باشد. همگانی . (فرهنگ فارسی معین ). در مقابل خصوصی .
عمومیدیکشنری فارسی به انگلیسیacross-the-board, all-purpose, blanket, common, communal, demotic, general, national, open, popular, public, publicly, universal
عمومیلغتنامه دهخداعمومی . [ ع ُ ] (ص نسبی ) منسوب به عموم . (از اقرب الموارد). چیزی که شامل همه گردد. عام . کلی . (ناظم الاطباء). آنچه که متعلق و مربوط به عموم باشد. همگانی . (فرهنگ فارسی معین ). در مقابل خصوصی .
عمومیتلغتنامه دهخداعمومیت . [ ع ُ می ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) شمول . وفور. کثرت . کلیت . (ناظم الاطباء).
اِجْتِماعٌ عامٌّدیکشنری عربی به فارسیجلسه عمومي , نشست همگاني , گردهمايي عمومي , همايش عمومي , اجلاس عمومي