لغتنامه دهخدا
وقم . [ وَ ] (ع مص ) خورده شدن گیاه زمین یا سپرده شدن . || فرونشاندن جوشش دیگ را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || چیره شدن بر کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || ستم کردن . (منتهی الارب ). || خوارکردن و شکستن و بازداشتن کسی را از حاجت و به زشتی بازگردانیدن و سخت