لغتنامه دهخدا
عنتوت . [ ع ُ ] (ع اِ)خشک شده ٔ گیاه نصی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). خشک از گیاه خَلی ̍. (از اقرب الموارد). || کوهی است باریک در دشت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کوهی است باریک در صحرا. (از اقرب الموارد). || نخستین از هر چیزی . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اق