لغتنامه دهخدا
عنم . [ ع َ ن َ ] (ع اِ) درختی است حجازی که بارش سرخ باشد و بدان انگشتان خضاب کرده را تشبیه دهند، و یا آن از شاخه های خرنوب شامی است . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || رشته مانندی است که بدان انگور بر وادیج برآید. (منتهی الارب ) (آنندراج )