عهعخلغتنامه دهخداعهعخ . [ ع ُ ع ُ ] (ع اِ) درختی است که از تنه و برگش تداوی نمایند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). عهخع. رجوع به عهخع شود.
آواخلغتنامه دهخداآواخ . (صوت ) آوخ . آه . وای . افسوس . دردا : آواخ ز پیمان و ز پیمانه ٔ او. مولوی .|| (اِ) قسمت . نصیب . (برهان ). || آوای نرم . همس . صوت خفی . حسیس . و رجوع به نرم شود.
عهخعلغتنامه دهخداعهخع. [ ع ُ خ ُ ] (ع اِ) درختی است که از آن و از برگش دارو سازند. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). تحریف «عهعخ » است در کلام علمای بیان ، و آن درختی است . (از اقرب الموارد).